خانه / درباره علوم شناختی / نورواتیک یا اخلاق عصبی، چیست؟
نورواتیک یا اخلاق عصبی، چیست؟
نورواتیک یا اخلاق عصبی، چیست؟

نورواتیک یا اخلاق عصبی، چیست؟

نورواتیک یا اخلاق عصبی، چیست؟

این نوشته توسط خانم موذن‌زاده، دانشجوی ارشد علوم شناختی پژوهشکده علوم شناختی نوشته شده است. 

چکیده

پیشرفت دانش علوم اعصاب از جنبه های مختلفی نگاه ما به جامعه، اخلاق و حقوق را تحت تاثیر قرار داده است. فنون تصویربرداری ما را به این فکر واداشته که می توانیم به درون ذهن افراد نفوذ کنیم؛ آگاهی ما از نحوه ی ادراک بشری در بازاریابی فروش محصولات بکار می رود؛ امروزه دانشمندان تلاش می کنند ابزارهایی بسازند که بشر تنها با فرمان ذهنی آنها را کنترل کند؛ ابزارهای توانبخشی باعث قوت برخی از توانایی های شناختی انسان می گردد؛ این تغییرات موجب گردیده تا انسان بار دیگر درباره ی موضوعاتی چون اراده ی آزاد و حریم خصوصی بیاندیشد. ضرورت ایجاد و پرورش حیطه ی اخلاق عصبی(Neuroethics)، در گرو نگرانی از خسارات جبران ناپذیری است که این قدرت تازه ظهور می تواند به بار بیاورد. این حوزه می تواند استانداردهایی محدود کننده و هدایت کننده برای استفاده از این نیروی گسیخته ایجاد کند. به همین منظور، این نوشتار به بیان بخش کوچکی از موضوعات مورد بحث در اخلاق عصبی می پردازد.

معرفی

اخلاق عصبی، تحقیق درباره ی درستی یا نادرستی، خوبی یا بدی درمان، بهینه سازی، احاطه ی نامطلوب یا دستکاری های نگران کننده ی مغز انسان است( دانشنامه استنفورد، به نقل از مارکوس ۲۰۰۲). این حیطه در سال ۲۰۰۲ در کنفرانسی با عنوان نورواتیک: نقشه ی راه، به صورت مستقل اعلام وجود کرد و از شاخه های دیگر علمی از جمله اخلاق زیستی جدا شد تا به طور خاص به مسایل اخلاقی پیرامون حوزه ی علوم شناختی و علوم اعصاب بپردازد. بنابه تقسیم بندی روسکیز (۲۰۰۲)، اخلاق عصبی به دو بخش عمده ی اخلاق علوم اعصاب و علوم اعصاب اخلاق تقسیم می گردد. بخش اول به حدود اخلاقی و پرسش های بنیادی درباره ی چگونگی و چرایی استفاده از دانش و تکنولوژی هایی که علوم اعصاب برایمان به ارمغان می آورد؛ می پردازد. در صورتی که بخش دوم به تاثیر یافته های علوم اعصاب بر مسایل اخلاقی، اجتماعی و حقوقی اشاره دارد. این نوشتار که به بررسی چند نمونه از بخش اول می پردازد، برخی از نگرانی ها و چالش های اخلاقی که با پیشرفت علوم اعصاب حاصل شده را بیان می کند.

بازاریابی شناختی: تاثیرگذاری بر ذهن اشخاص دیگر با تعاملات اجتماعی انسان ها گره خورده است. امکان دارد اندیشه یا رفتار ما در اثر مجاورت با یک دوست، تغییر کند. اما اگر این تاثیر از جانب شرکت هایی باشد که سالانه دویست بیلیون دلار برای درک سیستم اثرپذیری ذهن هزینه می کنند، برخی آن را از اقسام کنترل ذهن می خوانند که شماری از مباحث اخلاقی را به پیش می کشد( بویر، ۱۹۹۹). کنترل آگانه ی تفکر و تصمیم گیری، می تواند از ضروریات خودمختاری فرد محسوب گردد و اگر پدیده ای قدرت آن را بدست بگیرد، به محدوده ی آزادی فردی او وارد شده است. علوم شناختی اطلاعاتی را در اختیار بازار قرار می دهد که به آنها قدرت پیش بینی رفتار مشتریان را می دهد و خودمختاری آنان را تحت الشعاع قرار دهد( سپاستین،۲۰۱۴). این مشکل هنگامی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد که با استفاده از آن، محصولات مضر برای انسان تبلیغ شود و یا ذهن کودکان مورد هدف قرار گیرد. در حال حاضر کد اخلاق تجارت برای بازاریابی شناختی مورد استفاده قرار می گیرد.  دراین مجموعه از آگاهی افرادی که مورد ارزیابی شناختی قرار می گیرند هم سخن به میان آمده است که همراه شدن آن در پروژه ای که سطح ناهشیار تفکر مشتریان را هدف قرار می دهد، حساسیت برانگیز و قابل تامل است.

واسط مغز و ماشین: واسط مغز و ماشین (‌BMI) از ارتباط مستقیم مغز با دستگاه خارج از بدن حکایت دارد که بواسطه ی الکترودی در مغز یا اتصال مستقیم امواج مغزی به دستگاه صورت می گیرد. بدین وسیله مثلا افرادی که دست ندارند، میتوانند با فرمان مغزی به دست مصنوعی پیام ارسال کنند و آن را به شیوه ی مؤثری به حرکت درآورند. هم اکنون افرادی که بخشی از دستگاه شنوایی آنها آسیب دیده می توانند بوسیله ی یک واسط بشنوند. همچنین تلاش می شود که استفاده از آن به ارتقاء توانمندی های طبیعی افراد در بینایی، شنوایی، حافظه ( هیپوکمپس مصنوعی)، حرکت و حتی رفتار تسری پیدا کند.

برخی معتقدند که استفاده از این واسط ها در غیر مقاصد درمانی، می تواند دربردارنده ی ریسک بزرگی باشد. زیرا فواید و مضرات احتمالی چنین شیوه های نوینی از ارتباط انسان و ماشین هنوز ناشناخته است( اندریاس، کریستینا، کولین، کیومرث، ۲۰۱۰). همچنین استفاده از دستگاه های واسط عملا سپردن بخشی از اراده ی انسانی به آن است. اگر روزی این واسط ها کنترل حافظه، توجه، انتخاب و حتی هشیاری انسان را بدست بگیرند، یا فردی بتواند به واسطه ی آنها  قواهای ذهنی شخصی را تسخیر کند، انسان عملا به رباتی تبدیل می شود و صحبت از هویت انسانی در هاله ای از ابهام قرار می گیرد.

توانبخشی شناختی: توانبخشی یکی از زمینه هایی است که از ثمرات علوم اعصاب بهره های بسیاری برده است و طی دهه های اخیر گسترش چشمگیری به خود دیده است. یکی از جنبه های بحث برانگیز آن، استفاده از دارو است. برای مثال در مطالعه ای نشان داده شده است که دارویی که برای بهبودی توجه و تمرکز مورد استفاده قرار گرفته است، در کاهش تخیل و خلاقیت نقش دارد( کاترجی، فرح، ۲۰۱۳). مثال هایی ازین دست بسیار هستند و ما را متوجه جوانب نسنجیده ی داروهای توانبخشی می کند. به علاوه اگر مصرف این داروها در جامعه زیاد شود، می توان تصور کرد که افراد متمکن به آنها دسترسی داشته و در نتیجه از توانایی های شناختی بهتر برخوردار شوند. بدین ترتیب به مرور زمان امکان دارد شاهد افرادی با توانمندی های ویژه تری از آدم های عادی باشیم که برای موقعیت های اجتماعی خاصی تربیت شده اند. این ایده ذهن را به جامعه ی طبقاتی غیرانعطاف پذیر که فرصت برابر در زمینه های مختلف برای همه ی آحاد مردم وجود ندارد، نزدیک می کند که از آرمان های فعلی بشر به دور است.

در توانبخشی عصبی نیز وضع بهتر از این نیست و بسیار جوان تر از آن است که بتوان به طور کامل اثر مثبت یا منفی اصلاحی را بر کارکردهای دیگر شناختی مطالعه کرد. با این حال پژوهش هایی حاکی از اثر مخرب آن بر کارکردهای شناختی است(کیم ات.لا ۲۰۰۹).

باریک بینی اخلاقی دیگری که در این زمینه کمتر به آن پرداخته می شود، تبلیغات توانبخشی است. در این تبلیغات مبالغه آمیز معمولا القا می شود که با گذراندن این دوره یا مصرف این دارو، مشکلات روانشناسانه و بدنی افراد حل می شود. این درحالی است که توانبخشی اساسا به دنبال بهبود است و معنایی غیراز درمان می دهد( کاترجی، فرح، ۲۰۱۳).

نکته ی دیگری که باید مدنظر قرار گیرد، مربوط به بازی های توانبخشی شناختی است. در یک مطالعه ی فراتحلیلی نشان داده شده است که این بازی ها اثر بلند مدت ندارند(کاترجی، فرح، ۲۰۱۳؛ به نقل از پاپ، والش و اسنیدر ۲۰۰۹). در مطالعه ی دیگری که توسط اُون (۲۰۰۶) با شرکت ۱۱۰۰۰ نفر انجام شده، مشخص گردیده است که توانایی های ارتقاء داده شده در فضاهایی متفاوت از بازی تفاوتی نداشته است. بنابراین بر سر میزان اعتبار و اثرگذاری اینگونه بازی ها که از نام علم بهره مند هستند، توافق چندانی وجود ندارد.

دستگاه دروغ سنج: یکی از ابزارهایی که به موهبت پیشرفت در علوم اعصاب ایجاد گردیده است و استفاده از آن به طور روزافزونی در جهان در حال گسترش است، دستگاه دروغ سنج است. در آمریکا به طور خاص این گسترش به دادگاه ها هم کشیده شده است ( فرح، هوتچینسون، فلپس، واگنر، ۲۰۱۴). اساس کار آن بر سنجش میزان فعالیت قسمت هایی در مغز است که در زمان فریب دادن افزایش می یابد. این بخش ها بیشتر در قسمت لوب فرونتال قرار دارد که درگیر تفکر منطقی است. بنابراین می توان انتظار داشت که سایر فعالیت های شناختی نیز این بخش ها را در مغز فعال کند. همچنین تلاش ذهنی برای به یاد آوردن خاطره، توجه و احساسات نیز می تواند سطح فعالیت این بخش را افزایش دهد. مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده و صحت تشخیص این ابزار را زیر سوال برده است( فرح، هوتچینسون، فلپس، واگنر، ۲۰۱۴). از آنجا که حتی یک خطا می تواند تبعات حقوقی و اجتماعی داشته باشد، استفاده از آن از نظر اخلاقی مورد تردید است.

حریم خصوصی: «جنگ داروها» به مفهومی جز کنترل حالات ذهنی اشاره ندارد. تاریخ بشر شاهد آن بوده که هرکجا امکان کنترل انسان ها وجود داشته است، همواره افرادی به دنبال سوء استفاده از آن برای زیر پا گذاشتن حقوق انسان ها بوده اند. اما در هیچ زمانی نیاز به تعریف فکر به عنوان امر خصوصی و شخصی و نیز جزئی از حقوق فردی نبوده است. با رشد دانش علوم اعصاب،‌ تلاش برای کنترل ذهن، روز به روز بیشتر شده است. مثلاً در دهه ی ۵۰ تا ۷۰ میلادی در آمریکا دارویی برروی شهروندان آزمایش می شد که مشخصا برای کنترل ذهن بود و کمک می کرد تا ایده هایی در ذهن افراد شکل بگیرد و اطلاعاتی از آنها بیرون کشیده شود.(بویر، ۱۹۹۹) این پروژه با فشار افکار عمومی منحل گردید؛ اما ایده ی کنترل اذهان همچنان باقی است. ابزارهایی مانند دستگاه دروغ سنج، دستگاهی که افکار تروریستی افراد را معین می کند (Brain Fingerprinting)، سنجش افکار نژادپرستانه و گرایش های جنسی بوسیله تصویربرداری مغزی و … به خودی خود تجاوز به حریم خصوصی محسوب شده و استفاده از آنها علیه اشخاص غیراخلاقی و غیرانسانی است(فرح، ۲۰۰۵).

اراده آزاد: کسی برای کاری که بدون اراده انجام داده است، شماتت نمی شود. درحالی که داشتن اراده با دانش علوم اعصاب سازگار است، هنگامی که دلیلی فیزیولوژیکی برای عملی بیان می شود، گرایش برای پذیرش جبر بیشتر است و پیشرفت روزافزون تکنولوژی هایی همچون BMI، به اندیشه ی نبود اراده ی بشری دامن می زند. رشد این تفکر و عدم پذیرش مسئولیت فردی و اجتماعی، می تواند تبعات اجتماعی، حقوقی و فردی بسیاری را به دنبال داشته باشد و تهدیدی برای حفظ و گسترش اخلاق در جامعه به حساب بیاید.

منابع

Andreas K, D., Christina K, D., Colin, W., Keyoumars,A. (2010).Brain-machine interface: The challenge of neuroethics. The Surgeon, Journal of the Royal Colleges

of Surgeons of Edinburgh and Ireland, 8, 2 6 7 _ 2 6 9.

Boire, R.G(1999). On Cognitive Liberty Part 1. Journal of Cognitive Liberties. 1 (1).

Chatterjee,A., Farah. j, M. (2013). Neuroethics in Practice. NewYork: Oxford University Press

Farah, M.J. (2005). Neuroethics: the practical and the philosophical. Trends in Cognitive Sciences, 9(1). 34 _ 40.

Farah, M.J., Hutchinson, J.B., Phelps, E.A. & Wagner, A.D. (2014). Functional MRI-based lie detection: scientific and societal challenges. Nature Reviews Neuroscience, 15,123–۱۳۱.

Judy, I,. Stephanie J, B. (2006). Neuroethics: a modern context for ethics in neuroscience. Trends in Neurosciences, 29(9), 511 _ 517.

Roskies, Adina, “Neuroethics”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Spring 2016 Edition), Edward N. Zalta (ed.), URL = <https://plato.stanford.edu/archives/spr2016/entries/neuroethics/>

Sebastian,V. (2014). Neuromarketing and neuroethics. Social and Behavioral Sciences ,127, 763 _ 8.

یک نظر

  1. جالبه، به عنوان کسی که توی دیجیتال مارکتینگ فعالیت می‌کنم، می‌بینم که چطور «شناخت انسان» رو مهندسی معکوس می‌کنیم که به «خرید» ختم بشه. ضمن اینکه درحال حاضر بازاریابی بیمارمحور در صنعت فارما همین راه رو می‌ره. طاهر قضیه نوعی فعالیت‌های بدون برنده (Non Branding) ام باطن قضیه می‌تونه خطرناک بشه… نمی‌گم خطرناک هست، اما سناریوهای خطرناکی می‌تونه وجود داشته باشه.

    تنها مکانیزم طبیعی‌ای که مانع این کار می‌شه اینه که محصولی که وافعا خوب نباشه بهترین تبلیغات و مارکتینگ هم نمی‌تونه موفقش کنه.
    بنابراین خطر می‌تونه زمانی باشه که یه محصول، «به‌ظاهر» محصول مخربی باشه….
    سوالی که پیش می‌آد اینه که «حق انتخاب» برای موجوداتی که از سطح شناخت ممکنه پروگرام بشن آیا اصلا معنایی پیدا می‌کنه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Creative Commons License
All content by IranCognitiveScience is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial-NoDerivatives 4.0 International License.
Based on a work at Iran Cognitive Science Group.
Permissions beyond the scope of this license may be available at irancognitivescience.com.